loading...

مطالب زناشویی و معرفی محصولات زناشویی اصل

من همچنین احساس می کردم چیزی برایم تسهیل شده است که زوج ها بتوانند تغییراتی را که دوست دارند انجام دهند ، هم در فکر کردن در مورد شریک زندگی و هم در اعمالشان با شریک زندگی. بنابراین تصمیم گرفتم د

النا امیری بازدید : 43 جمعه 06 دی 1398 زمان : 10:18 نظرات (0)

در آنجا بود که ساکت و بر روی کوسن مراقبه ام نشسته ام ، سعی کردم به نفسم توجه کنم ، اما تمام کاری که می توانستم بکنم خیره کردن خنجر در پشت سر دوست پسر سابقم بود.

 

لحظه ای ستاره ای برای یک "متخصص در رابطه" نبودم. من روانشناس و روان درمانی بودم که یک برنامه گفتگوی رادیویی راجع به عشق و مشاوره جنسی داشتم ، اما یک زمان جهنم داشتم که آنچه را موعظه می کردم تمرین می کردم. شاید زمان آن رسیده که به جای آن ، گوجه فرنگی ارگانیک را ترک کرده و پرورش دهیم.

 

از زمانی که من یک دختر کوچک بودم ، می خواستم بدانم که چگونه مردم عاشق شدند و از آن پس تا به حال با خوشحالی زندگی کردند. اما زندگی به من می آموزد که عشق طولانی مدت نه تنها برای من بلکه تقریباً برای هر زوجی که با آنها کار کردم واقعاً دشوار است. و در این لحظه خاص ، با یک پا متقاطع در یک سالن مراقبه ، آنچه مشکل بود تمرکز بر نفس من به جای داستان در ذهنم بود.

 

وی گفت: "او گفت كه من مرا دوست دارد و ما بسیار خوشحال هستیم. چگونه می تواند او را با من شکست؟ "بارها و بارها ذهنم راجع به داستان بدبختانه تکرار می کرد. اما من در اینجا برای یادگیری آرام کردن ذهن وحشی بودم ، بنابراین سعی می کردم توجهم را به سمت احساسات تنفس و تنفس تغییر دهم.

 

واقعاً در اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ و بعد ، در وسط غم و اندوه و اضطراب ، در وسط اینکه می خواهم چیزها متفاوت باشند ، لحظه ای از آرامش را تجربه کردم. بله ، رابطه من تمام شد. این واقعیت بود و ناخوشایند بود. اما در زیر امواج آشفته احساسات اقیانوس آرام بود. یک انگشت پا ذهنی فرو کردم و احساس فوق العاده ای شد.

 

وقتی جلوی مبارزه با واقعیت را گرفتم و می خواهم آن (و سابق من) متفاوت باشد ، حالم خوب بود. احساس کردم اقیانوس ، نه موج. ترفند این بود که آنچه را که اتفاق می افتد به جای این که همیشه سعی در تغییر قسمت هایی که امکان تغییر وجود ندارند ، بپذیرد.

 

وقتی انتظار داشتم پسرم از من خوشحال شود ، خودم را به درد آوردم. وقتی نظر خودم را عوض کردم ، به جای تلاش برای تغییر او ، احساس بهتری کردم. از آنجا که آرامش و امیدی را که همراه با این تحقق بود تجربه کردم ، از خودم پرسیدم که آیا این می تواند به من در کمک به زوجین کمک کند. شاید ذهن آگاهی برای زوج درمانی نیز خوب باشد؟ اما صبر کنید ، اوه ، من قرار است به نفسم توجه کنم.

 

وقتی این عقب نشینی به پایان رسید ، من به تمرین خصوصی ام بازگشتم. و من کارهایی که انجام می دادم را دوباره بررسی کردم. من به عنوان یک درمانگر زوج جدید ، من در کمک به بیماران خود به من در مورد مشکلات خود کمک کردم. اما من مطمئن نبودم که این به آنها کمک کند تا تجربه کنند که ذهن خود حداقل بخشی از درد آنهاست و چگونه می توانند به طور متفاوتی با مشکلاتشان (و شریک زندگی خود) ارتباط برقرار کنند - نوعی مانند من در عقب نشینی انجام داده بودند.

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 157
  • بازدید سال : 647
  • بازدید کلی : 1,515